
مدیریت ارتباط با مشتري الکترونیکی
شهریور 9, 1400
چرا تبلیغات اثر گذارند؟
مهر 12, 1400بررسی هوش هیجانی و ارتباط آن با مدیریت
بهتر است موضوع رو با این جمله شروع کنیم “افرادی که ارتباط بهتری با احساسات خود دارند شانس بیشتری هم در ارتباط با همکاران و مدیران خود خواهند داشت.”
جمله بالا به این معناست که این افراد نوعی هوش اجتماعی با عنوان هوش هیجانی دارند.
که شامل توانایی مدیریت و نظارت بر احساسات خود و دیگران و همچنین تمایز بین آنها و استفاده از اطلاعات برای هدایت تفکر و اعمالشان است.
با تقویت هوش هیجانی می توانیم فضاهایی ایجاد کنیم که افراد بیشتر، مولد باشند.
زیرا احساسات بر عملکرد و عکس العمل آنها با جهان پیرامون تاثیر نخواهد گذاشت.
هر چه هوش هیجانی بالاتر باشد می توان همکاری بیشتری را تقویت کرد و جامعه هوشمند تری داشت.

هوش هیجانی شامل توانایی مدیریت و نظارت بر احساسات خود و دیگران و همچنین تمایز بین آنها و استفاده از اطلاعات برای هدایت تفکر و اعمالشان است.
حال نمونه ای از هوش هیجانی را در محیط کار بررسی میکنیم
از آنجا که شخصیت ها در افراد مختلف متفاوت است، ایجاد هوش هیجانی در محل کار به تلاش نیاز دارد.
هرکسی که تا به حال در محیط کار سمی کار کرده می تواند اهمیت افزایش همدلی در این فضا را تأیید کند.

ایجاد هوش هیجانی در محل کار به تلاش نیاز دارد. هرکسی که تا به حال در محیط کار سمی کار کرده می تواند اهمیت افزایش همدلی در این فضا را تأیید کند.
چند نمونه هوش هیجانی در محیط کار آورده شده است:
- افراد بدون ترس از توهین به همکاران خود، صریح و محترمانه اظهار نظر می کنند.
- برای خلاقیت وابتکارات جدید انعطاف پذیری وجود دارد.
- کارکنان خارج از محل کار با هم وقت می گذرانند.
- خلاقیت با آزادی در محیط کار منافات ندارد.
- گوش دادن فعال در جلسات یک هنجار است.
کارکنان در صورت نیاز با دلسوزی به حرفهای هم گوش می کنند و اعتقاد دارند همه ما روزهای سخت داریم.
در قدیم تصور میشد که یک رهبر باید احساسات خود را پنهان کند و از بین ببرد.
در محیط کار امروزی، یک رهبر موثر می تواند احساسات را به گونه ای بکار ببرد تا نه تنها خودش، بلکه به اطرافیانش هم انگیزه دهد و آنها را هدایت کند.
محیط های کار سالم به طور تصادفی بوجود نمی آیند آنها ساختنی هستند همانطور که رهبران ساختنی هستند.

در محیط کار امروزی، یک رهبر موثر می تواند احساسات را به گونه ای بکار ببرد تا نه تنها خودش، بلکه به اطرافیانش هم انگیزه دهد و آنها را هدایت کند.
نمونه هایی از هوش هیجانی بالا در رهبری
یک باور قدیمی و ریشه دار در امریکا وجود دارد مبنی بر اینکه مدیر عامل و یا مدیر اجرایی خوب بی رحم و غیر قابل انعطاف است.
اما امروزه رهبران جدید در صنایع مختلف انسان محور هستند.
زمانیکه کارکنان با چشم اندازهای مربوط به شرکت ارتباط عمیق تری داشته باشند و نیروها را به معنای وسیع و نه بدلیل ارزش تولیدی شان حفظ کنند محیط کار بهتری ایجاد خواهد شد.
یک رهبر می تواند باهوش ترین فرد در اتاق باشد، اما بدون نمره (Emotional Intelligence هوش هیجانی) EI بالا ، این رهبر ممکن است در ایجاد انگیزه در کارکنان شکست بخورد.
وجود روحیه مثبت در رهبران در محل کار، فرایندهای فکری موثرتر و گسترده تری را در انواع خاصی از توانایی های تصمیم گیری ایجاد می کند. (جورج ، 2000)
یک رهبر با هوش هیجانی سطح بالا نه تنها می تواند انگیزه و توانمندسازی کارکنان را پیش ببرد، بلکه می تواند با تسلط بر پاسخ احساسی، تصمیم گیری های پیچیده و چالش برانگیز را هدایت کند.
به عبارت دیگر، یک رهبر باید توانایی پردازش احساسات برای تصمیم گیری درست را داشته باشد.
این بدان معنا نیست که رهبر همیشه روحیه مثبتی خواهد داشت.
بلکه هنگامی که یک موضوع پیچیده بوجود می آید، آن رهبر ممکن است واکنش نامطلوبی داشته باشد و می تواند با وجود آن واکنش منفی، در تصمیم گیری خوب عمل کند.

یک رهبر با هوش هیجانی سطح بالا نه تنها می تواند انگیزه و توانمندسازی کارکنان را پیش ببرد، بلکه می تواند با تسلط بر پاسخ احساسی، تصمیم گیری های پیچیده و چالش برانگیز را هدایت کند.
رهبران به طور کلی مسئول موارد زیر هستند:
- گسترش احساس عمومی از اهداف و یک برنامه استراتژیک (روشن و دقیق) برای دستیابی به آنها
- القای دانش و درک اهمیت فعالیتها و رفتارهای کاری به دیگران
- ایجاد و حفظ اشتیاق، اعتماد به نفس، و خوش بینی و همچنین تقویت همکاری و اعتماد
- تشویق انعطاف پذیری در تصمیم گیری و پذیرش تغییر
- ایجاد و حفظ هویت عمیق تر و معنادار برای سازمان
احساسات و روحیات متفاوت به موقعیت های مختلف رهبری خدمت می کند.
توسعه چشم انداز برای یک سازمان یک فرایند خلاق است.
تأثیر مثبت آغاز توانایی های بالاتر برای استفاده از خلاقیت را امکان پذیر می کند.
اینکه بتوانید آن دیدگاه را به طور موثر به کارکنان منتقل کنید، یکی دیگر از کاربردهای هوش هیجانی در رهبری است.

اینکه بتوانید آن دیدگاه را به طور موثر به کارکنان منتقل کنید، یکی دیگر از کاربردهای هوش هیجانی در رهبری است.
چهار راه عملی برای ایجاد تفکر انعطاف پذیر:
1. تجربیات جدیدی را پرورش دهید. (خیال پردازی و غیره)
2. گوش دادن فعال و جمع آوری نظرات مخالف.
3. در تربیت و آموزش شرکت کنید، نه اینکه فقط تماشاچی باشید این بخشی از تلاش تیم به حساب می آید.
4. تعامل با کارکنان و تمرین سناریوهای انعطاف پذیر.
فرهنگ برای سازمانها مهم است بدون فرهنگ، یک سازمان حس کار کردن ندارد.
با فرهنگ غنی، عمیق و از نظر احساسی دقیق، انگیزه مشترک است و مشاغل آنقدرها هم کار کردن نیستند، بلکه یک هدف هستند.
درباره هوش اجتماعی عاطفی بیشتر بدانید.
چهار راه عملی برای بهبود فرهنگ آورده شده است:
1. از ماتریس عملکرد/ ارزشها برای همه کارکنان استفاده کنید. (ادموندز ، 2017)
2. اعتماد و احترام خود را به اعضای تیم نشان دهید.
3. ارزشها را به اندازه نتایج مهم کنید. به عنوان مثال صداقت، مهربانی و شهروندی باید بخشی از واقعیت روزانه سازمان باشد.
4. ایجاد یک قانون اساسی در سازمان با ذهنیت “خدمتکار”.

وجود روحیه مثبت در رهبران در محل کار، فرایندهای فکری موثرتر و گسترده تری را در انواع خاصی از توانایی های تصمیم گیری ایجاد می کند.